اهمیت به گوشی!!!!!

نویسنده : danial | شنبه 10 تير 1391 - 18:44 |

تا حالا دقت کردین!!!

تا حالا دقت کردین ما به بانک اعتماد کردیم،پولامونو میزاریم اونجا

اما بانک به ما اعتماد نکرده،حتی خودکارها رو هم زنجیر کرده؟

نویسنده : danial | شنبه 10 تير 1391 - 17:2 |

ادب!!!!!!

لقمان را پرسیدند ادب از که آموختی؟
گفت مدرسان شریف

نویسنده : danial | جمعه 9 تير 1391 - 17:31 |

ای تو روحت!!!!!!!!!

ﺗﻮﯼ ﺟﻤﻊ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﻓﺴﻘﻠﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ
ﺷﻤﺎ ﺍﻧـــﺎﺭﻭ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﺪ؟؟؟
ﻣﻨﻢ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺎ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﮕﻢ ﻣﺎ ﺩﻭﻥ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑﺪ ﺑﺎ ﮔﻠﭙﺮ ﻭ ﻧﻤﮏ
ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ ...
ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻩ ﺍﻩ ﺷﻤﺎ ﭼﻘﺪﺭ ... ﮐﺜﺎﻓﺘﯿﺪ ﻣﺎ ﺍﻧﺎﺭﻭ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﯾﻢ ﺳﯿﻔﻮﻥ ﻣﯿﮑﺸﯾﻢ ﺁﺏﺑﺒﺮﺩﺵ

نویسنده : danial | جمعه 9 تير 1391 - 17:20 |

آخه اینم زندگیه!!!!!

دو تا دوسـت دختر هم نداریم، اس ام اس عاشقانه ای که اولی فرستاد رو بفرستیم به دومی، جواب دومی رو بفرستیم واسه اولی،
کلا بزنیم تو کار ترانزیت

نویسنده : danial | جمعه 9 تير 1391 - 17:20 |

داداش!!!!!!!!!!!

رفته بودیم مهمونی یکسری جدید بودن که من و داداشم نمی شناختیمشون ..
بحث سر تتو شد داداشم گفت یه تتو خیلی باحال رو کتفم زدم نقشش یه کاروانسرا هست که یه مرده نشسته داره چایی میخوره..
همه واسشون جالب شد که ببینن داداشمم یه سمت پیرنشو زد بالا بقیه گفتن نیست که
داداشم گفت
اا پس رو کتف اونوریم هست دوباره اون ور رو زد کنار بازم چیزی نبود.
همه گفتن ما که چیزی ندیدیم
داداشم گفت ااا حتما یارو چاییش و خورده رفته...

نویسنده : danial | جمعه 9 تير 1391 - 17:17 |

اینجا ایران است....

انگلیسی ها یه زن دارن یه معشوقه،معشوقشونو بیشتر دوست دارند.
آلمانی ها یه زن دارن یه معشوقه،اما زنشونو بیشتر دوست دارند.
ایرانیا 2 تا زن دارن 3 تا صیغه 6 تا معشوقه 7 تا دوست دختر،آخر سر هم ننشونو از همه بیشتر دوست دارن....!

نویسنده : danial | جمعه 9 تير 1391 - 17:16 |

رمان!!!!!

هفته اول سال تحصیلی بود. با رفقیم رفته بودیم مدرسه ولی کلاس تشکیل نشد وقتی تو سالن برمیگشتم دیدیم یک کلاس 12,10 تا دختره ولی هنوز استاد نیومده . این دوستمم کلا سرش درد می کرد واسه اذیت کردن ,سنش هم بالا بود , گفت من به جای استاد می رم سر کلاس تو 3,4 دقیقه دیگه بیا صدام بزن جیم شیم . رفت داخل بلند گفت سلام بچه ها , همین جور تخته پاکن رو بر داشت داشت تخته رو پاک می کرد , می گفت سال جدید تحصیلی رو تبریک می گم , که یکی از دخترا گفت استاد که سر کلاسه , من از شیشه در نگاه می کردم دیدم استاد خانومه وسط بچه ها نشسته , رفیقم کلا سرخ شده بود ولی کم نیاورد گفت ببخشید فکر کنم کلاس رو اشتباه امدم , بعد امد بیرون من افتاده بودم کف سالن داشتم می خندیدم

 

نویسنده : danial | جمعه 9 تير 1391 - 17:15 |

عقلم تو حلقم!!!!!

توی کافی شاپ پسرهـ بستنی می ذاشت دهن دخترهـ ؛

دخترهـ هم لبخند میزد

منم پاشدم رفتم بستنی گذاشتم دهن دخترهـ

اما لبخند نزد , چـــَـک زد


ملت قاطی هستن واللله...

نویسنده : danial | جمعه 9 تير 1391 - 17:13 |

اینم داییم!!!!!!!

با داییم رفته بودم موبايل بخریم
داییم به فروشنده ميگه: به نظر شما كدوم رنگو بخريم ؟
فروشنده: والا اين به سليقه ي شخصيتون بر ميگرده من نميتونم نظري بدم
داییم: حالا شمااااا اگه بودي كدومو ميخريدي؟
فروشنده: چي بگم والا.!!! شما بايد بپسندين سليقه ها متفاوته
... داییم: سليقه ي شما كدومو ميپسنده؟
فروشنده: والا من اگر بودم نقره اي رو ميخريدم
داییم: پس اگر زحمتي نيست اون مشكي رو به ما بده!
فروشنده با تعجب گفت ...چرااا مشكي؟!!!!
داییم: اون نقره ايه حتمااااا مشكلي داره كه اصرار داري به مااا بندازيش.

نویسنده : danial | جمعه 9 تير 1391 - 17:12 |
صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 52 صفحه بعد