خوش آمید
با سلام .
به وبلاگ ضد گریه خوش آمدید . امیدوارم لحظات شادی را در وبلاگ ضد گریه سپری کنید .
با تشکر مدیر وبلاگ : danial
به وبلاگ ضد گریه خوش آمدید . امیدوارم لحظات شادی را در وبلاگ ضد گریه سپری کنید .
با تشکر مدیر وبلاگ : danial
پیغام مدیر
با سلام و درود خواهشن لطفاً التماس میکنم اگه از مطلبی خوشتون اومد نظر بدین بدتون اومد نظر بدین فقط نظر بدین قربونتون برم من یه تنه
رمان!!!!!
هفته اول سال تحصیلی بود. با رفقیم رفته بودیم مدرسه ولی کلاس تشکیل نشد وقتی تو سالن برمیگشتم دیدیم یک کلاس 12,10 تا دختره ولی هنوز استاد نیومده . این دوستمم کلا سرش درد می کرد واسه اذیت کردن ,سنش هم بالا بود , گفت من به جای استاد می رم سر کلاس تو 3,4 دقیقه دیگه بیا صدام بزن جیم شیم . رفت داخل بلند گفت سلام بچه ها , همین جور تخته پاکن رو بر داشت داشت تخته رو پاک می کرد , می گفت سال جدید تحصیلی رو تبریک می گم , که یکی از دخترا گفت استاد که سر کلاسه , من از شیشه در نگاه می کردم دیدم استاد خانومه وسط بچه ها نشسته , رفیقم کلا سرخ شده بود ولی کم نیاورد گفت ببخشید فکر کنم کلاس رو اشتباه امدم , بعد امد بیرون من افتاده بودم کف سالن داشتم می خندیدم
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : danial | جمعه 9 تير 1391نظر بدهید
- 17:15 |